بر لطف تـو مهمانمدر این شب آدینه
مسکین تو سلطانم
با اینکه گنه کارم
رو سوی تو می آرم
شرمنده و گریانم
ای عشق تو ایمانم
گفتی که مشو نومید
ای عبد که رحمانم
من کرده بسی باور
بخشش ز تو خواهانم
با اینکه گنه کارم
رو سوی تو می آرم
با گوشه چشم امشب
با یک نظری یا رب
مهمان خودت گردان
ای مالک و ای صاحب
مسکین و ذلیلم من
هم امشب وهم هر شب
با اینکه گنه کــــارم
رو ســــوی تو می آرم
بگذرزمن غـــــــافل
کن رحمت خود شامل
در این شب پر رحمت
تا فیض کـــنم حاصل
از ورطه نـــا بودی
کشتی ببرم ساحل
با اینکه گنه کــــارم
رو ســـوی تو می آرم
این ََُِمخلص دل خسته
دل بر کرمـت بسته
دستش تو بگیر امشب
او از همه جا رسته.
تنـها و غمـین اینجا
دست از همه کس شسته
با اینکه گنه کارم
رو سـوی تو می آرم
فتح الله آقاخانی ( مخلص)
از اشعار زیبای شما استفاده نمودم
از حضور شما در وبلاگمان خوشحال می شویم
لطفا جهت تبادل لینک اطلاع دهید.