بسم الله الرحمن الرحیم
الهی یا الهی یا الهی
بیا امشب به این دل کن نگاهی
نگاهی با هزاران لطف و رحمت
بتابان بر دلم انوار و بهجت
همین امشب که بگــرفته گلویم
بسی بشکفته میل و آرزویـــــم
در این حالی که غم دارم به سینه
رها سازم دل خــــــــود را ز کینه
کنم بر درگهت من بی قراری
پذیری یا الهی این فراری
نشینم بر سر سجاده ی عشق
بریزم از بصــر بیجاده ی عشق
ببارم همچو یک ابر بــــــــــهاری
ز چشـمانم کنم یک سیل جاری
کنم جاری زچشـــمانم دو دجله
رها سازم ز دل شـــــــورو ترانه
بدســـتم داده امشب یک بهانه
که برگردم به سـویت من شبانه
برم بالا دو دســــــــــتان نیازم
کمک خواهــــم ز حی چاره سازم
ز حــــق خواهم دهد حال مناجات
در آن حالت بگیـــــرم کل حاجات
منم محتاج تو غـــــــــرق گناهم
بده امشب بدامانت پناهــــــم
خــداوندا ببخش این بنده ات را
هم اکنون بنده شرمنده ات را
تویی ســبوح و قدوس ای خدایا
ببخش امشب تو این دیر آشنا را
گریزان بوده ام عمــــری ز پیش ات
بیا و در گــــــــذر از عبد خویش ات
هم اکنون من مریضـــــم دارو از تو
منم تســــــــــلیم درمان چاقو از تو
گشا در را که پشت در حقیـــــــرم
بدرگاه کریمــــــــــــان من فقیرم
بده امشب برات از آتشـــــــــــم را
روا کن حاجت و این خواهشــــم را
تو باش امشب گناهانــم خریدار
بهشتت را ز تو هستم خریــــدار
نصیبم کن تــو امشب یک مدینه
بـــــه حق مرتضی آن بی قرینه
ندیدم کربـــلا را من درین ســال
بیا امشب نصیبم کن در این حال
در این ماه رجب بر من کن آســــان
شوم زائر به آن شاه خراســـــان
در اثنای شب و لیــــــــــل الرغائب
شود آیا ببینــــــــــــــم یار غائب
اگر بینم بگیـــــــــرم دامنش را
رها هرگز نســــــازم دیدنش را
خـدایا نیست مخلص از تو مایوس
بگردانش بخود دائــــم تو مانوس
الهی یا الهی یا الهی
بیا امشب به این دل کن نگاهی
مفــــــاعیلن مفـــــاعیلن فعـــــولن
مفـــــاعیلن مفـــــاعیلن فعـــــولن
فرورین ماه 1392
"مخلص"
سلام آقای مهندس
کلمه بپذیرد در «که بپذیرد خــــــــــــــــدا عبد فراری» سنگین نیست؟
بهتر نبود مثلا بفرمایید:
پذیرد تا خدا عبد فراری ؟
خوب بود
سلام احسنتم بر شما قلب آقا امام زمان عج ومقام معظم رهبری را وهمه دوستداران اسلام واهل بیت رابا این شعر شاد کردید خیلی استفاده بردم این ابیات را به دوستانم پیامک خواهم کرد آفرین بر پدر ومادرت خداوند آنان را مورد عنایت خاص خود قرار داده است.
بنازم بردل غم پاره ی تو که وصل یارهست چاره ی تو