ای ملت ایران به گمانم سرکاریم
باید که گل غم به روی دل بنگاریم
هر دم خبر از قصه پر غصه بیاید
باید به دل باغ وطن گریه بکاریم
بر عرشه قدرت کس و ناکس بگمارند
باید ز غمش از ته دل آه بر آریم
کم رنگ شده تاج کرامت ز سر زن
بر این غم عظما همگی زار و نزاریم
اکنون سخن از بخشش آشوبگرانست
بر خون شهیدان همگی اشک بباریم
این قصه درازست ای مخلص دلخون
بس کن سخن خود که چو حلاج به داریم
فتحالله آقاخانی ( مخلص) شهریور 1403