وبلاگ اشعار مخلص

وبلاگ اشعار مخلص

گاه سروده های مهندس فتح الله آقاخانی
وبلاگ اشعار مخلص

وبلاگ اشعار مخلص

گاه سروده های مهندس فتح الله آقاخانی

مناجات با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)


خورشــــــــــید عالم تاب من، ای سرور و سالار من

تا کی بمانی پشــــــــــــــــــت ابر، ای رونق بازار من


ای درد من دوری تــــــــــــــــو، ای روی تو درمان من

تا کی نبینم روی تو، ای مهــــــــــــــــــربان جانان من


در غیبتت ای نازنین,دنیـــــــا ز ظلمت قیــــــــــر گون

بغضم شکسته در گلو اشکم چو سیل از حـــد فزون


من هفــــته را طی می کنم، تا جمعه آیی بر سرم

گر جمعـــــــــه نائی بر سرم چون مرغ بی بال و پرم


یک هفته را طی می کنم، هر لحظه اش یادی کنم

شاید که این جمــــــــــــعه دگر، با دیدنت شادی کنم


در انتظارم بشـــــــــــــــــنوم، آن صوت روح افزای تو

یک جمعه از بیت الحــــــــــــــــرم، از مامن و ماوای تو


یک فرصتِ دیدار تو، تا آســـــــــــــــــــــــمان بالا برد

این "مخلص" بیچاره را، تا کهکشـــــــــــــــــان بالا برد


لایق شــــــوم من گر شبی، بر دیدنت ای مه جبین

بر خاک در گاهت بسی،صورت بســـــــــــایم بر زمین


ای با وفا رحمی نما، بیمار خود را شـــــــــــــاد کن

با یک عیادت لحظه ای او را ز غـــــــــــــــــــــم آزاد کن


توفیق اگر یارم شـــــــــــــــــــــود، رویای گلزار رخت

اشک از بصر سر می دهم، از شـــــــــوق دیدار رخت


بر چهره ات دوزم نظر کامم شــــــــود همچون شکر

با دیدن همچون گلی با چهره ای همچون قمــــــــر


سرمه کشـــــــــــم بر دیده ام با یک نظر از روی تو

روشن کنم من دیـــــده ام با  صورت دل جـــوی تو


یک فرصت دیدار تو، بر مادرت زهــــــــــــــــــرا قسم

بر عرش بالایم برد، بر روز عاشـــــــــــــــــــــــورا قسم


خورشـید عالم تاب من، ای سرور و سالار من

تا کی بمانی پشــــت ابر، ای رونق بازار من

ای درد من دوری تــو، ای روی تو درمان من

تا کی نبینم روی تو، ای مهـــربان جانان من

در غیبتت ای نازنین,دنیــا ز ظلمت قیـر گون

بغضم شکسته درگلواشکم چو سیل ازحد فزون

من هفته را طی می کنم، تا جمعه آیی بر سرم

گر جمعه نائی بر سرم چون مرغ بی بال و پرم

یکهفته راطی میکنم، هرلحظه اش یادی کنم

شاید که این جمعه دگر، با دیدنت شادی کنم

در انتظارم بشـــنوم، آن صوت روح افزای تو

یک جمعه از بیت الحـرم، از مامن و ماوای تو

یک فرصتِ دیدار تو، تا آســــــمان بالا برد

این "مخلص" بیچاره را، تا کهکشـــان بالا برد

لایق شـو من گر شبی، بر دیدنت ای مه جبین

بر خاک در گاهت بسی،صورت بسایم بر زمین

ای با وفا رحمی نما، بیمار خود را شـــاد کن

با یک عیادت لحظه ای او را ز غـــم آزاد کن

توفیق اگر یارم شـــــــود، رویای گلزار رخت

اشک از بصر سر می دهم، از شوق دیدار رخت

بر چهره ات دوزم نظر کامم شود همچون شکر

بادیدن همچون گلی با چهره ای همچون قمر

سرمه کشــم بر دیده ام با یک نظر از روی تو

روشن کنم من دیده ام با  صورت دل جوی تو

یک فرصت دیدار تو، بر مادرت زهــرا قسم

بر عرش بالایم برد، بر روز عاشـــــورا قسم

دی ماه 1392