جان فدا از بهر کودک هم چُنان مادر نباشد جز خدا بر وصف اوصافش کسی قادرنباشد
گاه رنجـــــــوری و محنت، وقت بودن یا نبودن بهر فرزندان چو مادر غم خور و مضطر نباشد
از مساء تا صبح روشن، غمگساری جای مادر تا کندجان را فدائی همـــچو اودیگر نباشد
آن زمان کــــــز دست فرزندان رود این دُرّ نایاب موج طوفان های غم ها را دگر لنگر نباشد
"مخلص" از بی مادری رو ناله سر کن کز فراقش آسمانت را چـــــراغ و کوکب و اختر نباشد